گرگها همیشه زوزه نمی کشند
گاهی هم میگویند : دوستت دارم !
و زودتر از آنکه بفهمی بره ای ،
می درند خاطراتت را،
اصل و نسبت را ...
در آخر تو میمانی و تنی که بوی گرگ گرفته ...
* * *
پ ن : پاییزت مبارک !
کاش تنها گرگ ها زوزه می کشیدند! امروز که من می آمدم به سوی تو دیدم « آدمکی هم زوزه می کشید» نزدیک شدم نزدیک تر او مرا درید و گرگی پیر خاطراتم را برای گرگ ها بازگو می کرد ...
این متن بسیار بسیار نشست توی دلم..
ممنونمی بینی دوره ی ما هم بسر اومد ؟کسی یادما نمی کنه!!!تاچندسال دیگه اسم ما وبلاگ نویس ها همردیف دایناسورها میاد!
کاش تنها گرگ ها
زوزه می کشیدند!
امروز که من می آمدم به سوی تو
دیدم « آدمکی هم زوزه می کشید»
نزدیک شدم نزدیک تر
او مرا درید
و گرگی پیر
خاطراتم را
برای گرگ ها بازگو می کرد ...
این متن بسیار بسیار نشست توی دلم..
ممنون
می بینی دوره ی ما هم بسر اومد ؟کسی یادما نمی کنه!!!
تاچندسال دیگه اسم ما وبلاگ نویس ها همردیف دایناسورها میاد!