پاییزه های دانیال رحمانیان
پاییزه های دانیال رحمانیان
غم هایم را
رها کردم
چون بادبادکی در باد
2
دلم ترک برداشت
شبیه انارهای شهریور
دانه دانه اشکهایم پیداست
3
پاییز در راه است
ان طرف تر
برگ ها وصیتنامه هایشان را می نویسند
به نام خدای بهار
4
پاییز که می رسد
مه غلیظ شوقم
به یاد تو
باران می شود
به چشم های منتظر
تو که لا به لای نفس ها
نفس های معصومت
چه معصومانه می میرند
و من
پنجره ی اتاقم رو به منا
باز گذاشته ام
این خانه
عطر نفس های تو را کم دارد
ابرهای خاکستری
پوشیده از ابرهای خاکستری ست
مرا به یک فنجان شعر داغ دعوت کن
هوای چشم هایم بارانی ست
سپیدار
پیراهنت را
به انگشتان سپیداری سنجاق کرده ام
که در مسیرباد قدکشیده است
فقط تو
پنجره را بازکن
حافظه یک مرد شطرنجی
مجموعه دوم شعر
دانیال رحمانیان
مـــنـــتــــشــــر شـــد
هر نسخه مبلغ 3500 تومان
ارســــــال رایـــــگــــان
به تمام نقاط کشور
به شماره کارت به کارت 5029081003720303 بانک توسعه تعاون
درهمین وبلاگ
قسمت نظرخصوصی ارسال فرمایید تادراولین فرصت به آدرس شما ارسال شود
درضمن دوستان شاعروهمشهریان عزیزهم می توانندبرای تهیه این مجموعه
به انتشارات شهیدعبدالرضامصلی نژاد جنب سینما مراجعه فرمایند
دانیال رحمانیان
باید که در چشمان توسامان بگیرم
باید که در چشمان توسامان بگیرم
یک بوسه ی داغ ازلب فنجان بگیرم
من کفترم یک کفتر گم کرده راهی
تاکی نشان ات را ازاین وآن بگیرم
موجی پریشانم کجا سامان بگیرم
چون تک درختی خشکم و دراین بیابان
بایک غزل با مطلع نام تو باشم
با عطر اعجاز تو هم پایان بگیرم
باتشکرازجناب محمدرضا هاشمی زاده
هقتمین شماره ی فصل نامه ی ادبی در گاه منتشرشد
صاحب امتیاز، مدیر مسئول و سردبیر: عبدالرضا شهبازی
دبیر بخش داستان: کرم کرضا تاجمهر
دبیر بخش عربی: بهروز سپیدنامه
دبیر بخش انگلیسی و ویراستار: فریبا بسطامی
در این شماره مطالب زیر را می خوانید:
سخن نخست:
حرفی دیگر
یادداشت:
نگاهی دیگر به «برای گونگادین بهشت نیست»/ کرمرضا تاجمهر
اهمّیت شعر در موسیقی آوازی ایران/ سعید عسکریعالم
شعر:
لطیف آزادبخت، ابوالفضل پاشا، محمدرضا ترکی، پرویز حسینی، بهزاد خواجات،
مریم رحمانی، دانیال رحمانیان، سمیه رضاییاصل، فاطمه سیستانی،
معصومه شیخمرادی، فرهاد عابدینی، راضیه فولادوند، بهمن کرمالهی، یدالله گودرزی،
مریم محمدبیگی، محمود معتقدی، لیلا مهرپویا، سیدعلی میرافضلی
داستان:
من تنها نیستم/ ناهید شاهمحمدی
صِفر/ مجید همتیمتین
ترجمه:
شعر عرب/ عبدالوهاب البیاتی
شعر فرانسه/ تریستان کوربیه
گفتوگو:
کیست که بی خنجر به خون میاندیشد؟ / حسن صفدری
نقد کتاب:
در فاصلهی خالی شدن، نقد کتاب ساره دستاران/ عبدالرضا فریدزاده
کارنامهی محمدکاظم علیپور با آثاري از:
لطیف آزادبخت، رضا اسماعیلی، شیرزاد بسطامی، ابوالفضل پاشا، غلامرضا پروینی،محمدحسین جعفریان،
بنفشه حجازی، محمد حنیف، هادی خورشاهیان، ایرج رحمانپور، محمدرضا روزبه، عبدالرحیم سعیدیراد،
کامران شرفشاهی، فتحاله شفیعزاده، حمیدرضا شکارسری، علی صارمیان، علیمردان عسکریعالم،
عبدالرضا فریدزاده، سیدفرید قاسمی، عبدالجبار کاکایی، مهرداد محمدی، سیدسیامک موسوی، سینا
میرزایی، سعید نصاریوسفی، ساسان والیزاده، بهروز یاسمی و یاسر دلفان.
تازههاي نشر:
«مرا تلنگر یادت بس»، «غزل زندگی میکنم»، «جاودانگی»، «هر چه از دوست»، «به همین کوتاهی»،
«دریغ خند»، «چمدانهای قدیمی»، « به خط روشن عشق»، «تاجِ سرِ کرانه»، «قربانی گل سرخ».
بغض
به چارچوب پنجره ی خانه ام
تو که بیایی
همه ی بغض ها وا می شود
بدون مقدمه
اما نمی دانم زمان من در کدام گوشه ی تاریخ گمشده است
می خواهم مثل کودکان که پازل ها را کنار هم می چینند، خودم را
گاه در ورق پاره ای از تاریخ بیابم.
و گاه در آیاتی از کتاب مقدس وگاه در کلام درویش عارفی یا شاعری یا...
افسوس که هرچه پاپیش تر می گذارم دور تر می افتم.
من در کدام زمان متولدشده ام که اکنون نمی توانم
جغرافیای خودم را بیابم
من کدام کویرم که حتی دریاها محاصره ام کرده اند؟
سر زمین وجود من در کدام اقیانوس به زیر آب رفته است؟
در کجای زمان گمشده ام؟
درکدام زلزله دفن شده ام و درکدام هزار دالان وجود رها شده ام؟
که اکنون
تنها می دانم گم شده ای بیش نیستم.
سری بالای نیزه رفت...
هر بار که می خواهم از تو بنویسم
زخم از سر انگشتانم می چکد
روی دفترم فرات به راه می افتد
آن وقت می اندیشم به تو
که زمین روی انگشتان غیرتت چرخ می خورد
آنقدر می چرخد
که می بینم آنسوتر سری بالای نیزه رفته است
تا من سرم را بالا بگیرم
گریه می کنم
امشب به حال زار خودم گریه می کنم
با ناله ی سه تار خودم گریه می کنم
مانند گرد باد پریشان وبی قرار
همواره در مدار خودم گریه می کنم
هرشب کنار آینه ها ضجه می زنم
ازبخت و روز گار خودم گریه می کنم
مانند مادری که به داغی نشسته است
چون شمع بر مزار خودم گریه می کنم
در لابه لای خش خش پاییز ، بی صدا
بر فصل بی بهار خودم گریه می کنم
ازمجموعه شعر اشکهایم خاکستری اند چاپ 1390
بغضم شبیه نارنجکی ست
کسی حوالی من پرسه نخواهد زد بغضم شبیه نارنجکی ست که عمل نکرده باشد خنثی می کنی
اما تو
با خنده هایت مرا
درحال فرو ریختنم
بی تو
مانند روستای زلزله زده ای می مانم
که هر ثانیه
در حال فرو ریختنم
گونه هات باغ انار
و آدم هوس می کند
انار بدزدد
مانند رودی به راه افتادم
تا به دریا به ریزم خودم را
به دریا ریختم
ماهی ها مرا قاپیدند وعاشق شدند