دختر خلیج ...

در قله ی ماسه ها زاده شده ام من/ بدین گونه تمامی دریاهای جهان را / فرو می بلعم ...

دختر خلیج ...

در قله ی ماسه ها زاده شده ام من/ بدین گونه تمامی دریاهای جهان را / فرو می بلعم ...

هذیان های یه ذهن متورم !

پر زد و پاره ی دل مرا سمت دریا برد

نه باد شمال می آمد ؛ نه راه جنوب پیدا بود

حال من ماندم و فراق فرا ر فتن از واژه ها

من ماندم و عادتی آسوده از بیخوابی جهان ...

     *  *  *

پ.ن۱: آب رودخانه ام / آب از سرم گذشته/ میدانم که رهایم نمیکنی/آیینه ام؛دستم را بگیر..!

پ ن۲:وقتی چای داغ رو  تو سرما هورت میکشم؛وقتی زیر شنل مادربزرگ تو ایوون سرما زده مچاله میشم/ یه حسی منو میبره اونور خاطره ها / یاد حرفای داغ عاشقونه و دستای سردت می افتم / راستی زیبا کدوم تضاد رو میشه باور کرد ..؟

پ ن۳: واسه یه دختر جنوبی این سرمای شمال شکنجه ی بدیه ..!