پر زد و پاره ی دل مرا سمت دریا برد
نه باد شمال می آمد ؛ نه راه جنوب پیدا بود
حال من ماندم و فراق فرا ر فتن از واژه ها
من ماندم و عادتی آسوده از بیخوابی جهان ...
* * *
پ.ن۱: آب رودخانه ام / آب از سرم گذشته/ میدانم که رهایم نمیکنی/آیینه ام؛دستم را بگیر..!
پ ن۲:وقتی چای داغ رو تو سرما هورت میکشم؛وقتی زیر شنل مادربزرگ تو ایوون سرما زده مچاله میشم/ یه حسی منو میبره اونور خاطره ها / یاد حرفای داغ عاشقونه و دستای سردت می افتم / راستی زیبا کدوم تضاد رو میشه باور کرد ..؟
پ ن۳: واسه یه دختر جنوبی این سرمای شمال شکنجه ی بدیه ..!