دختر خلیج ...

در قله ی ماسه ها زاده شده ام من/ بدین گونه تمامی دریاهای جهان را / فرو می بلعم ...

دختر خلیج ...

در قله ی ماسه ها زاده شده ام من/ بدین گونه تمامی دریاهای جهان را / فرو می بلعم ...

سلام روزمرگی های همیشه !

  

  سلام باران پرخاطره ، سلام دریای همیشه دلچسب ،

  سلام ای همه ی دوباره ها ، سلام ای دوباره از نو ...

 سلام به تکرار آغاز شدن ها ، سلام به صبرم برای ادامه ، سلام بتو که گهی یادمی و گهی ... هیچی ...

 سلام به همیشه گلایه در این سه نقطه های پرحرف    ...

  سلام به تو که توی همین سه نقطه ها زاده شدی ، مخفیانه بزرگ شدی و شدی همه ی زندگی   شیرین ! سلام به تو سه نقطه ی قشنگم که خیلی دلتنگتم ... منو که به خاطر داری ..؟

بارون میاد ، ذهنم خیس شده ، ترانه هام تر شدن ، شاعرونه هام هوائیه تو ! بارون که میاد عاشق تر میشم ، شاعرتر میشم ، میخوام تا ته دنیا روی همین سنگفرشها راه برم و به دورترین خواب خلیج فکر کنم . می خوام برات بنویسم و این دل هوایی شده رو یه کم آروم کنم . بیهودست .

میدونم علاج این دل از راه به در شده هیچی نیست جز آغوش گرم امتحان نشده ات !

هی هی ، صبر کن ... چه بی پروا اعتراف میکنم ! سه نقطه ها جاشونو با واژه های آرزو، با رویاهام عوض کردند.نمی خوام از بغض های این چند ماه ، از اشکهای شور سرسجاده ، از تمنای رسیدن ها چیزی بگم ...

     

 

 اما آخه ...

 بجوون تک تک موجهای این خلیج قشنگ از درون پوچ شدم ...

 به من دست نزن که نمایی از یک انسانم ، زیر بار سنگین زندگی هر روز لبخند و مهربونی رو روی صورتم نقاشی میکنم تا دیگران درون وحشتناکم را نبینند. به همه لبخند میزنم . آروم و ساده درست عین یه آینه روبه رویشان می نشینم و لبخند می زنم :  (( لبخند محض ))

 می آیند ، می روند ، گریه می کنند ، قهقهه می زنند ، عشق می بازند ، خیانت می کنند ، ترکم می کنند ، تحقیر می کنند ... درست مثل یه آینه نگاهشان میکنم و در سکوت محض لبخند می زنم ...

تو بدون ، تنها تو بدون لبخند همیشه لبخند نیست ... روزگار غریبی ست نازنین !

انگشتام از سرما بی حس شدن ، فاصله ی بینشون کی پر میشه، نمی دانم و این ندونستن ها ، از تو دور موندن ها ، در تنهایی خدا خدا کردن ها ...

                              خجالت میکشم عنوان کنم ، اما چاره ی ناچاری های من

                                                                                       تنها شما هستید !

 

 پ.ن۱:  این روزها شدیدا شبیه یه مورچه شدم/ ۸ صبح از مرادی تا فاطمیه/ پیاده گز کردن خیابون یخ زده/مغازه های بسته/ صدای دستگاههای چاپ.../ منو یاد پرین توی بی خانمان می اندازه ...

پ.ن۲:  آه نترس عزیزم / هنوز هم همون دخترخلیجم/ سال آخر مفت ترین رشته ی دنیا/ کارگر ( گرافیست) یه چاپخونه/ مجرد!/عاشق همیشگی همین خلیج دور/ مثل همیشه با یه دنیا مردم و باز هم تنها...

پ.ن۳: احساس میکنم که یکی دنبالم میگرده: -  سلام سوسیس ، مورچه رو ندیدی ؟!!

 

                                                                               یلدای ۸۵ :  د.خ