دلتنگ اما صبور ؟!

 

* صدای گامهای گریه می آید ! 

  دوباره آمدی ؛

  کنار پنجره شعری نوشتی و رفتی!

  این بار صدای قدم های تو را

از پس پرده گاه گناه و گریه شنیدم!

 حالا به اولین ستاره که رسیدی بپرس

کدام شاعر غزلپوش

شبانه؛عشق را

در برگهای ولنگار دفتری کهنه می نوشت !

... اما

تو که نشانی شاهراه ستاره را نمی دانی!

 همیشه ؛

از سیب و ستاره و روشنی قصرهای کاغذی که می نوشتم؛

 می گفتی :

 هزار پروانه هم که بر برگهای دفترت بچسبانی ؛

پینه ی پیر و یاس علیل باغچه ی ما گل نمیدهد!

هیچوقت بهار طلائی روز و رویا را ؛

باور نکردی ! گل من !

هیچوقت خدا ..!

پ ن۱: تعطیلات بین ترم سفری به کویر داشتم.دلم از دریا گرفت و به دشمن اش دل دادم ...کاش چنین نمیکردم که کویر و مردمانش دلم را تنهاتر از این جنوب رها کردند و به سکوت هزارساله ی همیشه دادند ...

پ ن ۲:دیشب مثلا ولنتاین داشتیم . من و تو چند نفر دیگه با هم /لب ساحل/مهتاب /شوخی/خنده/آخر شب/بغض بی بغض ! ! !

 تو دنبال سوژه جدید واسه ولنتاین سال بعد و من تو فکر اینکه مردا چه موجودات خونسرد و فراموشکاریـــ ...ترم ششم رو شروع میکنم بی تو و بی نام خدای دریاها ! هروقت غیراز این بوده باختم پس : سلام بر کفر !!! تناقض نمرات درسی ام خنده داره : بیشتر درسها نمره ی اول تا سوم گروه و ناگهان یه  ۵/۸ تپل و خوشگل از درس ترجمه متون ساده اون هم منی که خدای ادبیات و ترجمه و این حرفهام : بین خودمون میمونه ؛ به کسی هم نمیگم که این نقطه ی عطف و فاجعه مسببش تویی . تو هم جایی لو نده که ... بگذریم . دل و دماغ گلایه هم ندارم .

پ ن۳: نظرت در مورد ازدواج یه دختر دریایی با یه پسر کارخونه داره یزدی که عین عشاق قرون وسطا به جای اسب با زانتیاش سایه به سایه تعطیلات بین ترم آدمو به گند میکشه چیه ؟! هـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوم؟!