* تنها نشسته ام
چون دخترکان عاشق
درانحنای سین از سکوت
برای بارمین بار ...
معمای همیشه؛
کار من است یا گناه تو ؟!
خدایان مرده اند و من
بی هویت نشسته ام؛
به نظاره ی امواج این خلیج
بارمین باریست که احمق میشوم
به از بر کردنت
رفتن ات به هرزه آباد آبها ...
تنها نشسته ام؛
روی لام از لب ساحل
در پیچ و تاب جیم از موج
خلسه ی خلیج...
بی تو نشسته ام؛
همچون دخترکان بی باور
بی بکارت ...
با حقارت ...
بی ...
با ... تا همیشه !
تنها مانده ام؛
چون فاحشان نوبالغ
در انحنای نون از سکون
دراز خواهم کشید:
در کشیدگی گاف از مرگـــــــــــــــــــــــــــ تنها بی تو ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ...
***
پ.ن ۱:خسته ام / ناتوانم / آنچنان که / کشان؛ کشان وارد ماجرایت کنم ...
پ.ن۲: فکر کنم این ترم مشروطی رو شاخمه ! بهم نگو اتفاقی نیافتاده !!! دنبال مقصر نمیگردم؛ دریا دلی کرده ام؛ شاید ...
پ.ن۳: شاید وقتی دیگر ... |