زندگی به موج دریا می ماند
چیزی به ساحل می برد و چیزی دیگر را می شوید اما چون به سرکشی افتد با خود انبوه ماسه ها را به دریا خواهد برد اما تواند گفت؛ تخته پاره ای به ساحل آرد تا کسی بام خانه اش را بدان بپوشاند ... * * * پ.ن 1: کمد رویاهایم بید گذاشته/خیالهایم را جمع میکنم/روی تک تک شان/نفتالین میگذارم/کاش تو/بید نزده باشی !
پ.ن 2: کاری نمیکنم/خاطراتم آنقدر کوتاه شده/که میشود روی دو خط نوشت/تا قطاری از روی آن بگذرد/و دیگر هیچ برای سطر سوم ..!
پ.ن 3: میان آفتاب های همیشه/زیبائی تو لنگری ست/نگاهت/شکست ستمگری ست/که فردا، روز دیگری ست ...
|